امام حسن عسکری (ع)

  • امام حسن عسکری (ع)

  • امام حسن عسکری (ع)انتشارات > کتاب‌همشهری  - یازدهمین پیشوای شیعیان جهان امام حسن عسکرى (ع) در روز ربیع‏الاخر سال 232 هجری یعنی نزدیک به دو قرن و نیم پس از هجرت جدش رسول الله (ص) به مدینه؛ در این شهر مقدس پا به عرصه حیات گذاشتند
  • درحالی که عباسیان به اسم اسلام بر  مسلمانان حکومت کرده و  ظلم‏ها بر امت اسلام  روا می‏داشتند.
    علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه می‏فرماید: مشهور آن است که روز ولادت امام حسن عسکرى (ع) جمعه هشتم ربیع‏الثانی در شهر مقدس مدینه بوده است. نام مادر آن  امام گرامی را حدیثه، سوسن و سلیل گفته‌اند، او در نهایت پارسایی و تقوی بوده و از بانوان عارفه و صالحه‏ای بود و چنان لایق  شده بود تا حجّت حق را در دامان خود پرورش دهد. در وصف وی گفته‏اند؛ هنگامی که در موطن خود بود بسیار محترم و پس از شهادت فرزندش امام حسن عسکرى ع پناه و دادرس شیعیان بود. این بانوی پرهیزکار در سفر امام عسکری  به سامراء در کنار آن حضرت بود و در همان جا نیز از دنیا رفت.
    آن حضرت دارای القاب و کنیه های زیادی بودند که معرفترین آنها  عسکری است و چون امام حسن عسکرى (ع) در سامرا در محله‏ای نظامی به نام عسکر سکونت داشت آن حضرت را عسکری نامیدند.
    یکی دیگر از القاب آن حضرت ابن الرضا می‏باشد اسم شریف آن بزرگوار حسن، کنیه‏اش ابومحمد، القابش: الزکی، الصامت، الهادی، الرفیق، النقی و العسکری است
  • دوران  امامت
  • دوران امام حسن  عسکرى (ع) همانند اجداد مطهرشان شاهد جنگ‏ها و ناملایمات جهان اسلام بود که نتیجة حکومت  غاصبان از جمله عباسیان بوده است.
    دورة امامت آن حضرت مقارن با قدرت ظاهری دولت عباسی بود و در این دوران خلفای  عباسی به دلیل جایگاه والای ایشان از معاشرت آن حضرت با دیگر افراد  جلوگیری می‏کردند.
  • دوران امامت امام حسن عسکرى عبا سه تن از خلفای  عباسی به نام‏های  معتز بالله؛ مهتدی، و معتمد  مقارن گردید. در این میان معتز بیشتر از دیگران نسبت به امام حسن عسکری کینه می ورزید  و دستور  قتل آن حضرت را صادر کرد،  اما امام با علم امامت خود فرمودند که  این واقعه روی نمی‏دهد  و تنها سه روز بعد معتز از خلافت عزل  شد و به قتل  رسید. بطور کلی  دوران  عمر  شریف امام حسن عسکری  به سه دوره تقسیم می‏گردد: دورة اول  به مدت 12 سال  که زندگی آن حضرت  در مدینه گذشت،  دورة دوم  10 سال قبل از امامت که در سامراء بودند ودورة سوم 6 سال  دورة امامت ایشان.
    از جمله مسائل دوران امامت حسن عسکرى ع  این بود که  از طرف خلفای  عباسی اموال  شیعیان به دست افرادی  می‏افتاد  که دشمن آل‏محمد بودند تا بدینوسیله  نهضت‏های  شیعه  تقویت نشوند و خلفاى عباسى از هرگونه اعمال فشار و محدودیت نسبت‏ به ‏امامان دریغ نمى‏کردند.
  • این فشارها در عصر امام جواد و امام هادى و امام عسکرىع در سامراء به اوج خود رسید و شدت این فشارها به قدرى بود که سه پیشواى بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامراء) مى‏زیستند، با عمر کوتاهى به شهادت رسیدند یعنی امام جوادع در سن 25 سالگى، امام هادىع در سن 41 سالگى و امام عسکرىع در سن 28 سالگى و این حاکى از شدت فشارها و صدمات رسیده از سوی حاکمان وقت بر آنها بود.
     ولى در این میان، فشارها و محدودیتهاى زمان امام حسن عسکرىع، به دو علت، از زمان دو پیشواى دیگر بیشتر بود  زیرا در زمان ایشان شیعه به یک قدرت عظیم در عراق و جهان اسلام تبدیل شده بود و همة مردم مى‏دانستند که این گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حکومت هیچ‌یک از عباسیان را مشروع و قانونى نمى‏دانند، بلکه معتقد هستند امامت الهى در فرزندان علىع باقى است که در آن زمان شخصیت ممتاز خانوادة  رسول‏الله ص، امام حسن عسکرى (ع) بود
  • خاندان عباسى و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، مى‏دانستند مهدى موعود که تار و مار کننده کلیة حکومتهاى خودکامه است، از نسل حضرت عسکرى  (ع)خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند. فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق‏العاده شدید بود و از هر طرف وی را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. دربار عباسى به قدرى از امام وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه معتز امام را بازداشت و زندانى کرد و حتى به «سعید حاجب‏» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، ترکان، خود او را به هلاکت رساندند پس از او مهتدى‏ نیز امام را بازداشت و زندانى کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضد او شوریدند و وى را به قتل رساندند.

    «.... چون هرچه که دوران ائمه به دوره امام عصرع نزدیکتر مى‏شد کار بر آنها سخت‏تر مى‏گردید. از زمان «معتصِم» مرکز خلافت از بغداد به سامرّا منتقل شد. مدتى آنجا بود و سپس دو مرتبه به بغداد برگشت. علتش هم این بود که لشکریان معتصم خیلى به مردم ظلم مى‏کردند، و مردم شکایت کردند و ابتدا معتصم گوش نکرد ولى بالاخره هرطور بود راضى‏اش کردند و او براى اینکه سپاهیان از مردم دور باشند مرکز را به سامرّا منتقل کرد.
    امام عسکرى اجباراً در سامرّا به سرمى بردند، در محلى که به نام «العسکر» یا «العسکرى» نامیده مى‏شد، یعنى محلى که محل سپاهیان و درواقع پادگان بود؛ یعنى خانه‏اى که در آن زندگى مى‏کردند برایشان انتخاب شده بود که مخصوصاً در پادگان باشند و تحت نظر.
  • ایشان در بیست و هشت سالگى از دنیا رفتند (پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند که از دنیا رفتند) و دورة‏ امامتشان فقط شش سال طول کشید. بنابر تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشر و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادى نداشتند، اگر هم احیانا رفت وآمدهایى مى‏شد.
    امام عسکرىع به جلالت و هیبت و رُواء به اصطلاح، ممتاز بودند یعنى اساساً عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوى بود که هرکس که ایشان را ملاقات مى‏کرد تحت تأثیر آن سیما قرار مى‏گرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزى بفهمد. وقتى که سخن مى‏گفتند و دریاى موّاجى شروع مى‏کرد به سخن گفتن، دیگر تکلیفش روشن است. در بسیارى از حکایات و روایات این قضیه کاملاٌ مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهى به زندان مى‏بردند وقتى که با حضرت روبرو مى‏شدند وضع عجیبى داشتند، نمى‏توانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند...
    علت عمده این که اینقدر امام شدید تحت نظر بود این بود که این مطلب شایع بود و مى‏دانستند که مهدى امت از صُلب این وجود مقدس ظهور مى‏کند. همان کارى که فرعون با بنى‌اسرائیل مى‏کرد که چون شنیده بود کسى از بنى‌اسرائیل متولد مى‏شود که زوال مُلک فرعون و فرعونیها به دست او خواهد بود پسرهاى بنى‌اسرائیل را مى‏کشت و فقط دخترها را زنده نگه مى‏داشت و زنهایى را مأمور کرده بود بروند در خانه‏هاى بنى‌اسرائیل و ببینند کدام زن حامله است و هر زنى را که حامله بود تحت نظر بگیرند، عین این کار را دستگاه خلافت با امام عسکرىع انجام مى‏داد.
  • چه خوب مى‏گوید مولوى:
    حمله بردى سوى دربندان غیب      تا ببنـدى راه بر مـردان غیب‏
  •  این احمق فکر نمى‏کرد که اگر این خبر راست است مگر تو مى‏توانى جلوى امر الهى را بگیرى؟! هرچند وقت یک بار مى‏فرستادند به خانه حضرت به تفتیش، مخصوصاً وقتى که امام از دنیا رفت، چون گاهى مى‏شنیدند که حضرت مهدى متولد شده‏اند.
  • راجع به ولادت ایشان هم داستان را همه شنیده‏اید که خداى متعال ولادت این وجود مقدس را مخفى کرد و در حین ولادت کمتر کسى متوجه شد. ایشان شش ساله بودند که پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند. در دوران کودکى، شیعیان خاص از هرجا که مى‏آمدند حضرت ایشان را به آنها ارائه مى‏دادند، ولى عموم مردم اطلاع نداشتند، اما این خبر بالاخره پیچیده بود که پسرى براى حسن بن على عسکرى متولد شده است و او را مخفى مى‏کنند. گاهى مى‏فرستادند به خانه حضرت که این بچه را به خیال خود پیدا کنند و بکشند و از بین ببرند، ولى کارى که خدا مى‏خواهد مگر بنده مى‏تواند بر ضد آن عمل کند؟! یعنى وقتى قضاى حتمى الهى در یک جا باشد دیگر بشر نمى‏تواند کارى در آنجا بکند. بعد از وفات حضرت و نیز مقارن با وفات حضرت، مأمورین ریختند خانه امام را تفتیش کامل کردند و زنهاى جاسوسه خودشان را فرستادند که تمام زنها، کنیز و غیرکنیز را تحت نظر بگیرند، ببینند آیا حامله‏اى وجود دارد یا نه؟
  • یکى از کنیزان را احتمال دادند که حامله باشد. او را بردند تا یک سال نگاه داشتند، بعد فهمیدند که اشتباه کرده‏اند و چنین قضیه‏اى نبوده است.
  • وجود مقدس امام عسکرى مادرى دارد به نام «حُدَیْث» که به لقب «جدّه» معروف است. چون جدّه حضرت حجّت (عجّل اللَّه تعالى فرجه) بودند ایشان را «جدّه» مى‏گفته‏اند. زنهاى دیگرى هم در تاریخ هستند که به اعتبار اینکه شهرتشان به اعتبار نوه‏شان است اینها را «جدّه» مى‏گویند... این زن بزرگوار به نام «جدّه» معروف شد. ولى تنها جدّه بودن سبب شهرتش نشد، مقامى دارد، عظمتى دارد، جلالتى دارد، شخصیتى دارد که نوشته‏اند... بعد از امام عسکرى مفزع الشیعه بود یعنى ملجأ شیعه این زن بزرگوار بود. قهراً در آن وقت ـ چون امام عسکرى بیست و هشت ساله بوده‏اند که از دنیا رفته‏اند، على القاعده مطابق سن امام هادى هم حساب کنیم ـ زنى بین پنجاه و شصت بوده است. اینقدر زن‏ باجلالت و باکمالى بوده است که شیعه هر مشکلى برایش پیش مى‏آمد به این زن عرضه مى‏داشت.
    مردى مى‏گوید به خدمت عمّه امام عسکرى حکیمه خاتون دختر امام جواد رفتم، با ایشان صحبت کردم راجع به عقاید و اعتقادات مسأله امامت و غیره. ایشان عقاید خود را گفت تا رسید به امام عسکرى. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست که الآن مستور و مخفى است. گفتم حال که ایشان مخفى هستند اگر ما مشکلى داشته باشیم به چه کسى رجوع کنیم؟ گفت به جدّه رجوع کنید. گفتم: عجب! آقا از دنیا رفت و به یک زن وصیّت کرد؟! فرمود: امام عسکرى همان کار را کرد که حسین بن على کرد.
  • حضرت امام حسین وصىّ واقعى‏اش و وصىّ او در باطن على بن الحسین بود ولى مگر بسیارى از وصایاى خودش را در ظاهر به خواهرش زینب سلام اللَّه علیها نکرد؟ عین این کار را حسن بن على العسکرى کرد. وصىّ او در باطن این فرزندى است که مخفى است ولى در ظاهر که نمى‏شد بگوید وصىّ من اوست. در ظاهر وصىّ خودش را این زن باجلالت قرار داده است....»
  • ابعاد فعالیت امام عسکرى (ع)
  • امام عسکرى، با وجود همة این فشارها و کنترلها و مراقبتهاى بى‏وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و علمى در جهت‏ حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامى انجام مى‏داد که مى‏توان آنها را بدین‏گونه خلاصه کرد:
  • 1- کوشش‌هاى علمى در دفاع از آیین اسلام و رد اشکالها و شبهات مخالفان، و نیز تبیین اندیشة صحیح اسلامى و تربیت شاگردان متعهد و عالِم.
    گاهى چنان مشکلات و تنگناهایى براى مسلمانان پیش مى‏آمد که جز آن حضرت کسى از عهدة حل آنها برنمى‏آمد. امام در این‏گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبیری فوق‏العاده، بن‏بست را مى‏شکست و مشکل را حل مى‏کرد. براى این مطلب مى‏توان یک نمونه را ذکر کرد:
  • یک سال در سامراء قحطى سختى پیش آمد. «معتمد»، خلیفه وقت، فرمان داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند. مردم سه روز پى در پى براى نماز به‏ مصلا رفتند و دست‏ به دعا برداشتند، ولى باران نیامد. روز چهارم «جاثلیق‏»، بزرگ اسقفان مسیحى، همراه راهبان به صحرا رفت. یکى از راهبان هر وقت دست‏ خود را به سوى آسمان بلند مى‏کرد بارانى درشت فرو مى‏بارید. روز بعد نیز جاثلیق همان کار را کرد و آنقدر باران آمد که دیگر مردم تقاضاى باران نداشتند، و همین امر موجب شگفت مردم و نیز شک و تردید و تمایل به مسیحیت در میان بسیارى از مسلمانان شد. این وضع بر خلیفه ناگوار آمد و ناگزیر امام را که زندانى بود، به دربار خواست و گفت: امت جدت را دریاب که گمراه شدند! امام فرمود: از جاثلیق و راهبان بخواه که فردا سه‏شنبه به صحرا بروند.
    خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمى‏خواهند، چون به قدر کافى باران آمده است، بنابراین به صحرا رفتن چه فایده‏اى دارد؟ امام فرمود: براى آنکه ان‌شاءالله تعالى شک و شبهه را برطرف سازم.
  • خلیفه فرمان داد پیشواى مسیحیان همراه راهبان سه شنبه به صحرا رفتند. امام عسکرىع نیز در میان جمعیت عظیمى از مردم به صحرا آمد. آنگاه مسیحیان و راهبان براى طلب باران دست‏ بسوى آسمان برداشتند. آسمان ابرى شد و باران آمد. امام فرمان داد دست راهب معینى را بگیرند و آنچه در میان انگشتان اوست ‏بیرون آورند. در میان انگشتان او استخوانی از استخوانهاى آدمى یافتند. امام استخوان را گرفت، در پارچه‏اى پیچید و به راهب فرمود: اینک طلب باران کن! راهب این بار نیز دست‏ به آسمان برداشت، اما ابر کنار رفت و خورشید نمایان شد! مردم شگفت زده شدند. خلیفه از امام پرسید: این استخوان چیست؟ امام فرمود: این استخوان پیامبرى از پیامبران الهى است که از قبور برخى پیامبران برداشته‏اند و استخوان هیچ پیامبرى ظاهر نمى‏گردد جز آنکه باران نازل‏ مى‏شود. خلیفه امام را تحسین کرد. استخوان را آزمودند، دیدند همان طور است که امام مى‏فرماید.
  • این حادثه باعث ‏شد که امام از زندان آزاد شود و احترام او در افکار عمومى بالا رود. در این هنگام امام از فرصت استفاده کرده و آزادى یاران خود را که با آن حضرت در زندان بودند، از خلیفه خواست و او نیز خواسته حضرت را به جا آورد.
  • 2- ایجاد شبکة ارتباطى با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین و اعزام نمایندگان و ارسال پیامها
  • در زمان امام حسن عسکرىع تشیع در مناطق مختلف و شهرهاى متعدد گسترش و شیعیان در نقاط فراوانى تمرکز یافته بودند. شهرها و مناطقى مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، مدائن، خراسان، یمن، رى، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره از پایگاههاى شیعیان بشمار مى‏رفتند و در میان این مناطق، به دلائلى، سامراء، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه‏اى برخوردار بود. گستردگى و پراکندگى مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطى منظمى را ایجاب مى‏کرد تا پیوند شیعیان را با حوزة امامت از یک سو، و ارتباط آنان را با همدیگر از سوى دیگر برقرار سازد، و از این رهگذر، آنان را از نظر دینى و سیاسى رهبرى و سازماندهى کند.
  • این نیاز، از زمان امام نهم احساس مى‏شد و شبکة ارتباطى وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مى‏شد.این برنامه در زمان امام عسکرىع نیز تعقیب گردید و به گواهى اسناد و شواهد تاریخى، امام نمایندگانى از میان چهره‏هاى درخشان و شخصیتهاى برجستة شیعیان، برگزیده و در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیع را در همة مناطق زیر نظر داشت از میان این نمایندگان، مى‏توان از «ابراهیم بن عبده‏»، نمایندة امام در «نیشابور»، یاد کرد.
  • 3- فعالیتهاى سرى سیاسى با وجود تمامى کنترلها و مراقبتهاى حکومت عباسى
    امام عسکرىع به‏رغم تمامى محدودیتها و کنترلهایى که از طرف دستگاه خلافت ‏به عمل مى‏آمد، یک سلسله فعالیتهاى سرى سیاسى را رهبرى مى‏کرد که با گزینش شیوه‏هاى بسیار ظریف پنهانکارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، به دور مى‏ماند. در این زمینه نمونه‏هاى فراوانى به چشم مى‏خورد که یک مورد آن را به جهت اهمیت مطرح می‏شود:
  • 1- «عثمان بن سعید عمرى‏» که از نزدیکترین و صمیمى‏ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن‌فروشى فعالیت مى‏کرد. شیعیان و پیروان حضرت عسکرىع اموال و وجوهى را که مى‏خواستند به امام تحویل دهند، به او مى‏رساندند و او آنها را در ظرفها و مشکهاى روغن قرار داده و به حضور امام مى‏رساند و این یکی راههایی  بود که  شیعیان با امام ارتباط پیدا می‏کردند.
  • 4- حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه یاران خاص خود
    یکى دیگر از موضعگیری‏هاى امام عسکرىع حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت، بود و با مطالعه در زندگانى آن حضرت، این مطلب بخوبى آشکار مى‏شود که گاهى برخى از یاران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شکوه مى‏کردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مى‏ساخت و گاه حتى پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف مى‏کرد. این اقدام امام مانع از آن مى‏شد که آنان زیر فشار مالى، جذب دستگاه حکومت‏ ستمگر عباسى شوند.
  • در این زمینه مى‏توان به این نمونه اشاره نمود: «ابوهاشم جعفرى‏»  مى‏گوید: از نظر مالى در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامه‏اى به امام عسکرىع بنویسم، ولى خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتى که وارد منزل شدم، امام صد دینار براى من فرستاد و طى نامه‏اى نوشت: هر وقت احتیاج داشتى، خجالت نکش، و پروا مکن، و از ما بخواه که به خواست‏ خدا به مقصود خود مى‏رسى.
  • 5- تقویت و توجیه سیاسى رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات
    یکی از مهمترین  فعالیتهاى سیاسى امام عسکرىع تقویت سیاسى رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختیهاى مبارزات سیاسى، در جهت‏ حمایت از آرمانهاى بلند اهل‏بیت:  بود واز آنجا که شخصیتهاى بزرگ شیعه در فشار بیشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمایى مى‏کرد و روحیه آنان را بالا مى‏برد تا میزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستیها فزونى یابد و بتوانند مسئولیت ‏بزرگ اجتماعى و سیاسى و وظایف دینى خود را بخوبى انجام دهند.
    نمونة دیگر در این زمینه نامه‏اى است که امام به «على بن حسین بن بابویه قمى‏»، یکى از فقهاى بزرگ شیعه نوشته است. امام در این نامه پس از ذکر یک سلسله توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم، چنین یادآورى مى‏کند: صبر کن و منتظر فرج باش که پیامبرص فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود؛ همان کسى که پیامبرص بشارت داده که زمین را از قسط و عدل پُر خواهد ساخت، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. اى بزرگمرد و مورد اعتماد من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسى از بندگانش را که بخواهد، وارث (حاکم) آن قرار مى‏دهد. فرجام نیکو، تنها از آن پرهیزگاران است. سلام و رحمت‏ خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیان باد!
  • 6- استفادة گسترده از آگاهى غیبى براى جلب منکران امامت و دلگرمى شیعیان
     بر اساس عقیدة شیعیان، امامان در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غیبى ‏برخوردار می‌یاشد و در مواردى که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالى امت اسلامى (همچون مشروعیت امامت آنان) در معرض خطر قرار مى‏گیرد، از این آگاهى به صورت «ابزار» هدایت استفاده مى‏کنند.
  • پیشگوییها و گزارشهاى غیبى امامان، بخش مهمى از زندگینامه آنان را تشکیل مى‏دهد، اما مطالعه در زندگانى امام عسکرى چنین به نظر مى‏رسد که آن حضرت بیش از امامان دیگر آگاهى غیبى خود را آشکار مى‏ساخته است.
    بر اساس تحقیق یکى از دانشمندان معاصر، از کرامات و گزارشهاى غیبى و اقدامات خارق العاده امام عسکرىع، «قطب راوندى‏» در کتاب «خرائج‏» جمعاً چهل مورد، «سید بحرانى‏» در «مدینة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شیخ حرّ عاملى‏» در «اثبات الهداة‏» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى‏» در «بحارالانوار» هشتاد و یک مورد را ثبت کرده‏اند و این، بخوبى روشنگر فزونى بروز کرامات و گزارشهاى غیبى از ناحیه آن حضرت مى‏باشد. به نظر مى‏رسد علت این امر شرائط نامساعد و جو پراختناقى بود که امام یازدهم و پدرش امام هادىع در آن زندگى مى‏کردند؛ زیرا از وقتى که امام هادىع از سر اجبار به سامراء منتقل گردید بشدت تحت مراقبت و کنترل بود، از این‏رو امکان معرفى فرزندش «حسن‏» به عموم شیعیان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولا این کار، حیات او را از ناحیه حکومت وقت در معرض خطر جدى قرار مى‏داد.
  • به همین جهت کار معرفى امام عسکرى (ع) به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماههاى پایانى عمر امام هادىع صورت گرفت،  به طورى که هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسیارى از شیعیان‏ از امامت‏ حضرت «حسن عسکرى‏» آگاهى نداشتند.  گویا عامل دیگرى نیز در این زمینه بى‏تاثیر نبوده و آن اعتقاد گروهى از شیعیان به امامت «محمد بن على‏»، برادر حضرت عسکرى، در زمان حیات امام هادىع بوده است. این گروه بر اساس همین پندار او را در محضر امام هادىع احترام مى‏کردند، ولى حضرت با این پندار مبارزه مى‏کرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمایى مى‏نمود.
    پس از شهادت حضرت هادىع گروهى از خیانتکاران و نادانان، همچون «ابن ماهویه‏»، این پندار را دستاویز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افکار از امامت ‏حضرت عسکرىع پرداختند.
  • این عوامل دست ‏به دست هم داده و موجب شک و تردید گروهى از شیعیان در امامت آن حضرت در آغاز کار گردیده بود، چنانکه برخى از آنان در صدد آزمایش امام بر مى‏آمدند  و برخى دیگر در این زمینه با امام مکاتبه مى‏کردند. این تزلزلها و تردیدها به حدى بود که امام در پاسخ گروهى از شیعیان در این زمینه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت: «هیچ یک از پدرانم، مانند من، گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده‏اند... » امام براى زدودن زنگار این شکها و تردیدها، و نیز گاه براى حفظ یاران خود از خطر، و یا دلگرمى آنان، و یا هدایت گمراهان، ناگزیر مى‏شد پرده‏هاى حجاب را کنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و این، از مؤثرترین شیوه‏هاى جلب مخالفان و تقویت ایمان شیعیان بود.
  • 7

تدابیر امام حسن عسکری (ع) درباره یگانه فرزندش

  • ولادت امام زمان (ع) و پیش بینی امام حسن عسکری (ع)وتدابیر ایشان :
    همانگونه که قبلا اشاره کردیم عده بسیاری عنوان کرده اند که امام حسن عسکری (ع) عقیم بوده اند وفرزندی نداشته اند وحتی برخی پارا فراتر گذاشته ووجود مقدس امام زمان را منکر میشوند مثلا سنی مذهبان میگویند امام زمان هنوز به دنیا نیامده !!!!ودر آینده متولد میشود !!!!
    یکی از راههای اثبات وجود یک فرد شهادت شاهدان ولادت است که مهمترین آنها والدین آن فرد میباشند
    پس ما سخنان مهمترین شاهد ولادت امام زمان (ع) را بررسی میکنیم یعنی امام حسن عسکری (ع) پدر بزرگوار ایشان

  • * پیشگویی امام عسکری علیه السلام به ولادت مهدی علیه السلام درآینده :
    الف : امام حسن عسکری (ع) به عثمان بن سعید عمری میفرماید : زمین از حجت الهی تا روز رستاخیز خالی نماند وهرکه بمیرد وامام زمانش رانشناسد به مرگ جاهلی مرده است
    در جای دیگر میفرمایند :این حق است چنانچه روز روشن حق است از امام سئوال کردند : ای زاده رسول خدا (ص) حجت وامام پس از شما کیست ؟امام فرمود :پسرم محمد ،او امام وحجت پس از من است هرکه بمیرد واورا نشناسد به مرگ جاهلی مرده است

    1 : افزون بر انبوه روایاتی که از امامان پیشین، به ولادت آن حضرت بشارت داده بود، در روایت آمده است که امام حسن عسکری علیه السلام ، به دنیا آمدن فرزندی را برای خود نوید می دادند: (( ...سیرزقنى الله ولدا بمنه و لطفه )) «به زودی خداوند به بزرگواری و کرمش به من فرزندی ارزانی خواهد داشت».(1)

    2- امام حسن عسکری (ع) در ایام زندانی بودنش در زندان معتضد عباسی کمی پیش از تولد حضرت مهدی (ع) به یکی از هم زندانی هایش فرمود :
    «انی والله سیکون لی ولد یملا الارض قسطا وعدلا :به خداسوگند، به زودی خداوندبرای من پسری عنایت خواهد فرمود ،که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود » (2)
    امام حسن عسکری (ع) این سخن را برای وقت گذرانی با رفیق زندانی خود نفرمود بلکه برای اینکه حجت برای یک نفر تمام شود وبه موقع از زبان او برای دوست ودشمن نقل گردد
    و نیز از آن حضرت نقل شده است که در بشارتی به همسر بزرگوار خود، حضرت نرجس علیها السلام چنین فرمود: «در آینده‌ای نزدیک، باردار به فرزندی خواهی شد؛ نامش محمّد است، و او قائم پس از من است».(3)

    3- فضل بن شاذان از محمد بن عبد الجبار روایت مى کند که گفت : به محضر سرورم امام حسن عسکرى (علیه السلام ) عرض کردم : اى پسر رسول خدا، جانم به فدایت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجت خدا بر بندگان کیست ؟ فرمود:
    ان الامام و حجه الله من بعدى ابنى ، سمى رسول الله و کنیه الذى هو خاتم حجج الله و آخر خلفائه :
    ((امام و حجت خدا بعد از من فرزند منست ، که همنام رسول خدا و هم کنیه آن حضرت است ، او پایان بخش حجج الهى و آخرین خلیفه از خلفاى پروردگار است )).
    پرسیدم : مادرش چه کسى خواهد بود، اى پسر رسول خدا؟ فرمود:
    من ابنه ابن قیصر ملک الروم ، الا انه سیولد، و یغیب عن الناس غیبه طویله ثم یظهر:
    ((از دختر پسر قیصر، نوه امپراطور روم ، آگاه باش که او در آینده اى نزدیک متولد مى شود، مدتى بس طولانى در پشت پرده غیبت از مردم عزلت مى گزیند، سپس ظاهر مى شود)).(4).
    این حدیث قبل از تولد حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - از امام حسن عسکرى (علیه السلام ) صادر شده و شخصیت مورد اعتماد و استنادى چون فضل بن شاذان آن را در کتاب گرانقدر ((اثبات الرجعه )) درج کرده ، و میان فضل بن شاذان و امام حسن عسکرى ، فقط یک واسطه است ، و او محمد بن عبدالجبار است ، که شیخ طوسى بر وثاقتش تاکید نموده است .(5)
    و از آن‌جایی که ایشان در سخن خود راست گو هستند، شکی نیست که آن چه خبر داده‌اند، تحقق یافته است.

    4- حکیمه خاتون درمورد شب نیمه شعبان گفته است:
    که ابومحمد کسی رانزد من فرستاد که عمه جان امشب پیش ما افطار کن که امشب خدای تبارک وتعالی حجت خود را به دنیا خواهد آورد »...پرسیدم مادرش کیست :فرمود :نرجس (6)

    * خبر دادن امام عسکری علیه السلام از ولادت یافتن مهدی عجل الله فرجه :

    در احادیث بسیاری نقل شده است، آن‌گاه که امام حسن عسکری علیه السلام ، وعد? الهی را تحقق یافته دید، ولادت فرزند خود را به یاران ویژه تصریح فرموده‏اند.
    1- امام حسن عسکری (ع) پس از ولادت فرزندش به یارانش فرمود : « سپاس خدایی راکه مرااز دنیا بیرون نبرد تا دیدار فرزند وجانشینم را به من نصیب گردانید ...خدایش در دوران غیبت نگهدار اوست ...آنها گمان میکردند که میتوانند مرابکشند واین نسل مبارک راقطع کنند خداوند گفتارشان راتکذیب کرد خداراسپاس اینک این فرزند من است که بعد از من پیشوای شما وحجت خدا درمیان شماست » (7)
    2- احمدبن اسحاق ـ باوفای خاندان رسالت ـ می‌گوید از امام عسکری علیه السلام شنیدم که فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی أَرَانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِی أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم خَلْقاً وَ خُلْقاً یَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» «سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آن که جانشین مرا به من نشان داد. او از نگاه آفرینش و اخلاق، شبیه‌ترین مردم به رسول خداست. خدای تعالی او را در غیبتش حفظ فرماید سپس او را آشکار کند و او زمین را پر از عدل و داد فرماید، هم چنان که از جور و ستم پر شده باشد».(8)

    3- در روایتی دیگر احمد بن اسحاق بن سعد اشتری از صحابه خاص واز موثقین امام حسن عسکری ،نقل میکند که به قصد زیارت امام حسن وبرای اینکه بپرسم که وصی وجانشینش چه کسی خواهد بود به نزد ایشان رفتم حضرت پیش از آنکه سؤال کنم فرمود ای احمد بن اسحاق خداوند زمین را از اول خلقت آدم تاکنون خالی از حجت نگذاشته وبعداز این هم نخواهد گذاشت تاروز قیامت ،وبه وسیله همین حجت است که بلا را از زمین دور کرده وباران رحمت خود به آن با ریده وبرکات خود از زمین خارج میسازد احمدبن اسحاق میگوید :گفتم :یابن رسول الله پس امام وخلیفه بعد از شما که خواهد بود ؟ امام فورابرخواست وداخل یکی از اتاقها شد وطولی نکشید که بیرون آمد درحالیکه فرزندی به دوش داشت که صورتش مثل ماه شب چهارده میدرخشید وفرمود ای احمد بن اسحاق اگر نه این بود که تودرنزد خداوحجج الهی محترم ومکرمی ،هرآینه این فرزندم راکه همنام وهم کنیه پیغمبراست به تونشان نمیدادم این کسی است که زمین را پراز عدل وداد خواهد کرد بعد از آنکه آکنده از ظلم وستم شده باشد ای احمد بن اسحاق مثل او مانند حضرت خضروذوالقرنین است بحق خدا غیبتی خواهد کرد که درآن غیبت جزافرادی که آنها را وضع ابرجاداشته وتوفیق دعا برای تعجیل ظهور به آنها کرامت کرده است همه هلاک خواهند شد احمد بن اسحاق میگوید عرض کردم :مولای من آیاعلامتی هست که قلب من مطمئن وآرام گیرد ؟:یک مرتبه دیدم خود بچه بازبان عربی فصیح فرمود :منم بقیه الله درروی زمین ومنم انتقام گیرنده از دشمنان خدا،وبعداز این ای احمد بن اسحاق اثری از من مجوی (9)

    4- در روایت صحیحه ای از محمد بن یحیی العطار از احمد بن اسحاق از ابوهاشم جعفری چنین نقل کرده :
    ابى هاشم جعفرى مى گوید:
    (( قلت لاءبى محمد(ع ) جلالتک تمنعنى من مساءلتک فتاءذن لى ان اساءلک ؟ فقال : سل . قلت : یا سیدى هل لک ولد؟ فقال نعم ، فقلت فان حدث بک حدث فاءین اساءل عنه ؟ قال : بالمدینة .))
    به امام حسن عسکرى (ع ) عرض کردیم : پرسشى دارم ، ولى بزرگوارى شما مانع پرسیدن من است . اجازه مى دهید آن را مطرح سازم ؟ امام فرمود: بپرس . گفتم : سرورم ، آیا شما را فرزندى هست ؟ فرمود: آرى . گفتم : اگر پیش آمدى شد کجا مى توان او را یافت ؟
    فرمود: مدینه .(10)

    5- در روایتی از علی بن محمد از محمد بن علی بن بلال اینگونه نقل شده :
    از طرف ابومحمد دوسال قبل از شهادت حضرتش به من پیغامی رسید که از جانشین بعد از خود مرا مطلع ساخت وباردیگر سه روز پیش از شهادتش پیغام دیگری به من رسید که در آن مرا از جانشین خویش آگاه کرد (11)
    لازم به ذکر است که مقصود از علی بن محمد ادیب فاضل وثقه ، جناب ابن بلال است وابن بلال هم در وثاقت وبزرگی مشهورتر از آتش برفراز بلندی است چنان چه امثال جناب ابوالقاسم حسین بن روح به وی مراجعه میکردند ومتخصصین علم رجال همگی این مطلب را پذیرفته اند(12)

    6- امام حسن عسکری (ع) نامه ای را به احمدبن اسحاق مینویسد که : برای ما فرزندی متولد شد ،پس باید پیش تو پوشیده واز تمام مردم مکتوم ومخفی باشد زیرا ماظاهر نمیکنیم اورا مگر مگر برای نزدیکترین خویشان وعزیزترین موالیان وشیعیان او ،دوست داشتم اورا به تومعرفی کنم تا خداوند تورا به وسیله او شاد وخوشحال کند همان طور که مارا به وجود او خوشحال وشاد کرد والسلام (13)

    7- ابو غانم خادم مى گوید: خداوند به ابو محمد عسکرى (ع) پسرى عطا فرمودکه نامش را محمد گذارد و سه روز پس از ولادتش، طفل را به اصحاب ویاران خود نشان داد و فرمود: این ولى امر شما پس از من است، او خلیفه من بر شماست " او همان کسى است که گردن ها در انتظار اوکشیده خواهد شد و هنگامى که زمین از ظلم و ستم پرگردد، او قیام کرده و آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت "

    8- زبیری (زبیربن بکاربن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبیر بن عوام )از علمای بسیار مشهور اهل تسنن در زمان امام حسن عسکری (ع) بود ودر انساب عرب تسلطی به کمال داشت متوکل عباسی اورابرای تعلیم وتربیت اولادش به سامره آورد زبیر زمانی که درسامره بود نسبت به علوییون وخصوصا شخص امام حسن عسکری (ع) عداوت میورزید وشدیدا به علم وحسب ونسب حضرت وشهرت او رشک میبردوهمین باعث نابودیش وفروافتادن به پرتگاه شیطان شد حسادت او آن قدر شدید شد تاجاییکه امام راتهدید به قتل کردوگفته بود که باکشتن وی نسل امام قطع خواهد شدتا بدینوسیله آرزوهای شیعیان به یاس تبدیل شود ووعده های امامان دروغ از آب درآید او در میان مردم به بدگویی امام میپرداخت وعنوان میکرد امام عقیم است اما پس چندی به قتل رسید وبه سزای اعمالش رسید
    شیخ صدوق درکتاب کمال الدین از معلی بن محمد روایت نموده که گفت : از امام حسن عسکری (ع) نقل شده که چون زبیری به قتل رسید فرمود :این است پاداش کسیکه نظر رحمت حق رانسبت به اولیائش دروغ دانست وگفته بود مراخواهد کشت وفرزندی نخواهم داشت که جانشین من باشد ولی اودید که خود کشته گشت وخداوند فرزندی به نام (م ح م د ) به من موهبت کرد(14) این روایت درغیبت شیخ طوسی هم آمده است
    ذکر این نکته ضروری است که به دلیل شهرت زبیری در میان سنی مذهبان وعدم رویت فرزند امام بسیاری از مردم حرف اوراکه گفته بود امام عقیم است قبول کردند(حسادت با انسان چه میکند !!)

    9- تاریخ مینویسد که امام حسن عسکری (ع) در شب میلاد حجت خدا یک نفر قابله از زنان صالح غیر شیعه دعوت کردتا به هنگام تولد آن مهر تابان حضور داشته باشد مولود را به چشم خود ببیند ودر میان افراد مورد اعتماد از غیر شیعه خبرراپخش کند تا درمیان اهل سنت نیز جای شک وتردید نماند (15)
    گفته میشود که امام (ع) به این قابله چند برابر اجرت معمول پول داد واز اوخواهش کرد که این خبر را پوشیده دارد البته امام میدانست که آن زن خبر راشایع خواهد کرد وبرای همین او را دعوت کرد ولی میخواست با اصرار وپافشاری برکتمان آن ،اهمیت موضوع را به او بفهماند (16)
    10- از طرفی امام حسن عسکری (ع) جانشین خود را به چهل نفر از شیعیان مورد اعتماد نظیر حسن بن ایوب ،علی بن بلال ،احمد بن هلال ، وعثمان بن سعید معرفی کرد آن حضرت به ایشان گفت دیگر قادر به رویت او نخواهند بود ودستور داد تادر طول غیبت امام دوازدهم از عثمان ،نماینده او اطاعت کنند(17)

    یک شبهه :
    چراامام حسن عسکری فرزندنش را فقط به عده خاصی نشان داد ؟

    میدانیم که امام حسن عسکری (ع) دووظیفه بسیار مهم در مورد مساله غیبت داشتند
    1- اثبات وجود مهدی (ع) دربرابر تاریخ وامت اسلامی وشیعیان
    2- حفظ جان امام زمان در مقابل طاغوتیان ودشمنان
    پس برامام لازم است که جومحیط را درنظر گرفته وتبلیغات خود را نسبت به وجود ایشان ویانشان دادن مهدی (ع) رامخصوص افرادی میکند که از نظر ایمان قوی واز نظر عقیده خالص واز نظر اراده آهنین باشند که مبادا در برابر فشارهای حکومت تسلیم شوند باید وی رابه افرادی معرفی کند که تشخیص داده حاضرند جان خود را فدای اجرای اوامر امام (ع) نموده وجریان راکاملا مخفی نگه دارند واگرخواستند موضوع را برای کسی بگویند خوب اورابشناسند آنگاه خبر را به وی بگویند برای این منظور بود که امام نقشه هایی ترسیم کرده وفرزند گرامیش را سخت از توده مردم وحتی از قشر دوستان ویاران هم مخفی نگه میداشت مگربرای آنهایی که به ایمان واراده نیرومند آنها معتقد بود

    * پیش بینی امام حسن عسکری درمورد تردید مسلمانان به وجود مقدس فرزندش امام زمان (ع):
    امامان معصومند وعلم الهی دارند وچه خوب امام حسن عسکری از آینده خبر داشت ومیدانست عده ای بی شرمانه او را عقیم میخوانند ومنکر امام عصر میشوند
    مثلا
    الف : امام حسن عسکری (ع) به حکیمه خاتون فرموده بودند :
    عمه چون من وفات کنم وشیعیان درباره بودونبود این طفل دچارتردیدشوند ،توبودن اورا به دوستان موثق مااعلام کن !معهذا لازم است که مطلب نزد تو وآنها پنهان باشد ،زیرا خداوند خواسته است که او رااز نظرها پوشیده دارد وکسی اورانبیند تا هنگامیکه جبرئیل امین اسب اوراآماده گرداند وخداوند به وسیله او کار جهان رااصلاح فرماید در کمال الدین آمده است که محمد بن عبدالله مطهری گفت : بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) به خدمت حکیمه خاتون رسیدم تا درباره امام زمان که مردم درموردش اختلاف نظر داشتند سئوال کنم چون به خدمتش رسیدم فرمود :ای محمد !خداوند زمین رااز وجود حجت خالی نمی گذارد واین منصب بزرگ رابعد از امام حسن وامام حسین (ع) به دوبرادر نداد (منظور حکیمه خاتون این بود که جعفر کذاب برادر امام حسن که ادعای امامت میکند دروغگو است )
    ب :امام حسن عسکری (ع) فرموده اند :
    گویا باچشم خود میبینم که بعد از من در مورد جانشین من به اختلاف افتاده اید ،آگاه باشید که هرکس به همه امامان بعد ازپیامبر اکرم (ص) اعتراف کند ولی پسرم را انکار نماید همانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف نموده ،رسالت پیامبراکرم (ص) را انکار نماید زیراکه اطاعت آخرما چون انکار اول ماست(18)

  • * عقیقه امام حسن عسکری برای فرزندش :

  • کسى که صاحب فرزند مى شود، گوسفند یا شترى را مى کشد وگوشت آن را میان فقرا و فامیل تقسیم مى کند تا به وسیله آن بلایا و مرگ را از فرزند خود دور نماید . این عمل را عقیقه گویندکه در اسلام بر آن تاکید شده است (19)

  • وقتى حضرت مهدى (ع) به دنیا آمد، اما م حسن عسکرى (ع)، نزدیک ترین صحابه خود- عثمان بن سعید- را به حضور طلبید و به او دستور داد که ده هزار رطل (20)

  • نان و ده هزار رطل گوشت خریده و در میان بنى هاشم تقسیم نماید وبرای هریک از اصحاب یک گوسفند ضبح شده فرستاد ویکی از اصحاب رامامور توزیع صدقات کرد (21)

  • و براى تعدادی از کسانى که در خارج سامراء هستند، گوسفند زنده مى فرستد تا به نیت عقیقه حضرت مهدى (ع) ذبح کرده و بخورند. دوگوسفند براى ابراهیم بن ادریس مى فرستد و مى نویسد: این گوسفندها را ذبح کن و به عنوان عقیقه مولایت بخور و برادرانت را دعوت کن و اطعام بده (22)

  • براى یکى دیگر از شیعیانى که در خارج از سامراء بود، چهارگوسفند مى فرستد و مى نویسد : این چهارگوسفند را به عنوان عقیقه پسرم مهدى (ع) ذبح کن و بخور، و به هرکس از شیعیان ما دسترسى داشتى، اطعام کن (23)

  • هنگامى که محمد بن ابراهیم کوفى به محضر امام حسن عسکرى (ع) شرفیاب مى شود، امام شمارى از افرادى را که براى آن ها گوسفند ذبح شده فرستاده و فرموده که عقیقه پسرم مهدى (ع) است، نام مى برد. (24)

  • میبینیم که امام حسن برای فرزندش قربانی میکند اما جوانب احتیاط رارعایت کرده وقربانی ها را به طور غیر مستقیم بین مردم پخش میکند تا جاسوسان به این عمل او شک نکنند وبه یاران بسیار نزدیکش میفرماید که علت قربانی عقیقه فرزندم است

  • پس اگر امام حسن عقیم بوده وفرزندی نداشته چه دلیلی داشته که این همه عقیقه بدهدوالکی بگوید فرزندم به دنیا آمده پرواضح است که امام (ع) میخواهد بشارت ولادت با سعادت حجت خدا در هرخانه ای از خانه های شیعیان پخش ونشر شود

  • همانگونه که دیدیم امام حسن عسکری (ع) با تمام قدرت در پخش ونشر خبر ولادت درمیان همه شیعیان درداخل وخارج سامرا تلاش نمود :

  • 1- جناب حکیمه خاتون را که بانوی باعظمتی بود وسرآمد بانوان شیعه در عصر خود بود رادعوت میکند که نیمه شعبان را در خاندان امامت سپری کند وشاهد عینی آن مهر تابان باشد

  • 2- قابله ای از غیر شیعه دعوت میکند که گواه ولادت آن حجت خداباشد تا حجت برعده ای از صالحان اهل سنت تمام شود که همین بانو موجب شیعه شدن تعدادی از افراد خانواده اش شد

  • 3- مولود مسعود را در مناسبتهای گوناگون به افراد مورد اعتماد از یاران وشیعیان عرضه مینمود تا حجت خدارا با چشم خود ببینند وسخن دشمنان را درحق اوباورنکنند

  • 4- حجت خدا را درجمع شیعیان حاضرمیکند که درحضور پدر پرسشهای آنان راپاسخ دهد ،اموال آنها رادریافت کند ودرمیان آنها داوری کند

  • 5- نامه های فراوانی به شهرهای دوردستی چون مدینه ،بصره وقم ارسال میکند ودر آنها شیعیان خالص را به ولادت حجت خدا بشارت میدهد

  • 6- گوشت ونان فراوان خریداری کرده به عنوان عقیقه در میان شیعیان تقسیم میکند

  • 7- گوسفندانی را به خارج سامرا می فرستد تا به عنوان عقیقه فرزندش ذبح کرده اطعام نمایند

  • 8- درفرصتهای گوناگون از فرزندش سخن میگوید ویاران را به قبول واطاعت او دعوت میکند

  • و.......

  • آیا به نظر شما باز هم جای تردیدی باقی میماند ؟

  • آیا امام حسن عسکری (ع) این کارها را بیهوده انجام میداده وعقیم بوده وفرزندی نداشته است ؟

  • وای برهرکسی که اینگونه فکرکند زیرا تهمت دروغ به امامش بسته و عصمت اورا زیر سئوال برده !!!درحالی میدانیم که عقیم بودن نقص وعیب است

  • در حالی که امامان معصومند وعاری از هرنقص وعیب بدنی ومعنوی

  • چگونه عده ای نام مسلمان برخود میگذارند درحالی که تهمت دروغ به امامشان میزند استغفرالله


ولادت امام حسن عسکری(ع)

ولادت امام حسن عسکری(ع)

ولادت ولی الله الاعظم مولانا ابا محمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام)

حضرت امام حسن عسگری(ع) به روایت مشهور در هشتم ربیع الثانی در سال 232 هجری قمری متولد شدند. پدر بزرگوار ایشان حضرت هادی(ع) امام دهم شیعیان است.کنیه امام ابومحمد است و القاب حضرتش که نشانه های خصوصیات اخلاقی و صفات حسنه امام فرهیختگان می باشد به نام های، خالص، هادی، عسگری، زکی، خاص، صامت، سراج و تقی است. این ویژگی ها در طول عمر پربرکت حضرت، در ایشان تجلی بیشتری داشت از این رو مردم صادقانه ایشان را به چنین القابی می خوانده و می خوانند.

روزی شخصی کودکی را می بیند که در کنار کودکی دیگر می گوید. او فکر می کند شاید گریه کودک به خاطر نداشتن اسباب بازی است و رو به کودک کرده؛ و به او وعده خرید اسباب بازی می دهد. کودک می گوید، ما را برای بازی نیافریده اند. مرد با تعجب سؤال می کند. پس ما برای چه آفریده شده ایم. کودک که حسن پسر امام هادی است در جواب می گوید: «برای دانش و پرستش». مرد مجددا می پرسد از کجا چنین می گویی امام حسن می گوید: «افحسبتم انما خلقناکم بحثا» آیا گمان کرده اید ما شما را بیهوده آفریده ایم. مرد با حیرتی افزون تر گفت: تو کودکی هستی که در تو گناهی نیست. امام فرمود: «از من فاصله بگیر(ما را به حال خود بگذار)» مادرم را دیدم که با چوبهای بزرگ آتش می افروخت، لکن موفق نمی شد تا آن که از چوبهای کوچک استفاده کرد و من می ترسم از چوبهای کوچک جهنم باشم.

به روح امام عسکری(ع) و پدر و مادر گرامی اش و برادرش سید محمد و تعجیل در امر فرج آقازاده اش صلوات ....


ولایت

سامرا. حرم شریف امام هادی و امام حسن عسکری (ع)

سلام بر تو و آن لحظه ای که به روی زمین و زمان لبخند زدی و شکوفا شدی و حلقه عارفان و شیفتگان حق را کامل کردی و نوید آخرین سفیر صلح را از خانه خود به گوش جهانیان زمزمه کردی.
جهان در انتظار فرزند صالح تو به خود می پیچد و تو آمدی که جهانی را از تب سوزان انتظار با مژده فرزندت مهدی امید دهی.
تو زیباترین آیه روشنی! تو خوش آهنگ ترین نغمه آزادی هستی! تو نیکو ترین خلق پسندیده ای!
سلام بر تو که پدر همه چشم ها و چشمه های انتظاری!
تو زیباترینی که در سپیده دمی روشن به خاک مفهومی آسمانی بخشیدی. تو آن درخشنده ترینی که خورشید بر افق دوردست نگاهت به سجده طلوع کرد. تو آن توفنده ترینی که دریا در بی کرانه سینه ات پهلو گرفت و آسمان در وسعت دستانت متولد شد.
سلام بر همه آدینه هایی که در تمنای چشم های منتظر، نام فرزند تو را زمزمه کرد.


تولد امام حسن عسکری(ع)

  • پیش فرض تولد امام حسن عسکری(ع)

  • امام حسن بن علی عسکری - علیه السلام- یازدهمین امام شیعیان است. بنا به روایت مورخان، آن حضرت در ربیع الثانی، روز دهم[1] یا هشتم[2] یا چهارم[3] ، سال 232 (و به نقل خطیب[4] سال 231) چشم به جهان گشود و 28 سال زندگی کرد.[5] ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال 231 دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال 232 می‌باشد، نقل کرده است.[6] مسعودی سن آن حضرت را به هنگام شهادت 29 سال دانسته است.[7] بنابراین او باید تولد آن حضرت در سال 231 را معتبر بداند. نیز مورد اتفاق مورخان است که رحلت امام عسکری - علیه السلام - در هشتم ربیع الاول از سال 260 اتفاق افتاده است؛[8] گرچه برخی جمادی الاولی آن سال نیز به عنوان قولی دیگر نقل کرده‌اند.[9] از آنجا که رحلت امام هادی - علیه السلام - در سال 254 رخ داده، طبعا دوران امامت حضرت عسکری - علیه السلام - طبق روایت شیخ مفید، شش سال[10] و بر اساس گفته سعد بن عبدالله پنج سال و هشت ماه بوده است.[11]
  • درباره نام مادر آن حضرت که «ام ولد» بوده، گزارشهای مختلفی وجود دارد. در برخی از مصادر، نام آن بانو، «حدیث» یا «حدیثه» آمده و برخی دیگر نامش را «سوسن»[12]و «عسفان»[13] یاد کرده‌اند. صاحب «عیون المعجزات» نام صحیح او را «سلیل» دانسته و با عبارت «کانت من العارفات الصالحات» وی را ستوده است.[14]
  • القاب خود آن بزرگوار را «الصّامت»، «الهادی»، «الرفیق»، «الزّکی» و «النّقی» ذکر کرده‌اند؛ برخی از مورخان لقب «الخالص» را هم بر القاب آن حضرت افزوده‌اند. «ابن الرضا» عنوانی است که امام جواد و امام عسکری - علیهم السلام- هر دو به آن شهرت یافته‌اند.[15]
  • چنان که امام هادی - علیه السلام - و امام عسکری - علیه السلام - به لقب عسکریین معروف شده‌اند. گفتنی است که عسکر عنوان نامشهوری برای سامرا بوده است. نقش انگشتری امام عسگری - علیه السلام - به دو صورت «سبحان من له مقالید السموات والارض»[16] و «ان الله شهید» ذکر شده است.[17] احمد بن عبیدالله بن خاقان مشخصات ظاهری آن بزرگوار را چنین وصف کرده است: داری چشمانی سیاه، قامتی نیکو، صورتی زیبا و بدنی موزون.[18]